روایت عجیب محمود دولتآبادی از روزهایی که با پول قرضالحسنه زندگی میکرده است
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۴۵۳۱۹۸
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمود دولتآبادی، شامگاه دوشنبه ۱۴ تیر، به مناسبت روز قلم، مهمان نشست مجازی کلابهاوسِ فیدیبو شد.
در این نشست، دولتآبادی با اشاره به اینکه «روز قلم، روز بعد از صلح است»، در تفسیر آن عنوان کرد: «سیزدهم تیرماه (تیرگان) روزی است که آرش کمانگیر با پرتاب تیر مرزهای بین ایران و توران را مشخص میکند و در آن روز عملا صلح برقرار میشود؛ فردای این روز، روز قلم نامگذاری شده است و چنانچه در تمام دنیا نویسندگان و شاعران جدی، همیشه صلح را پاسداری کردهاند، من هم به تاسی از همه نویسندگان این جهان پرآشوب میگویم، روز قلم را بهعنوان روز بعد از صلح گرامی میدارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نویسنده، ارزش بالای قلم، نوشتن و نویسندگی و گرامیداشت آن را میراث گذشتگان و از زمان عمر خیام دانست و گفت: «بهنظر میرسد با وجود شخصیتی مانند خواجهنظامالملک، در وزارت آن امپراتوری بزرگ در زمان خیام، احتمالا روز قلم گرامی داشته میشده است و از خیام خواسته شده، یا خود به صرافت افتاده یک قطعه درباره قلم بنویسد.»
دولتآبادی در ادامه به یاد همه پیشینگان ما که قلم و یادگیری را گرامی داشتهاند، به خوانش بخشی از نوشته عمر خیام درباره قلم پرداخت: «قلم را دانایان مشاطه ملک خواندهاند و سفیر دل، و سخنتابی قلم بود چون جان بیکالبد بود، و چون بقلم باز بسته شود با کالبد گردد و همیشه بماند، و [قلم و نوشتن و نویسندگی] چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد، نگیرد و چراغ نشود که ازو روشنایی یابند، و نخست کسی که دبیری بنهاد طهمورث بود، و مردم اگر چند با شرف گفتارست چون بشرف نوشتن دست ندارد ناقص بود. چون یک نیمه از مردم، زیرا که فضیلت نوشتن است فضیلتی سخت بزرگ که هیچ فضیلتی بدان نرسد، زیرا که ویست [قلم، نوشته] که مردم را از مردمی بهدرجه فرشتگی رساند، و دیو را از دیوی بهمردمی رساند، و دبیری آنست که مردم را از پایه دون بپایه بلند رساند تا عالم و امام و فقیه و منشی خوانده شود. و همچنان مردمان بهفضیلت مردمان بهفضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد و برایشان سالار شود و مملکت که بر ملک نظام گیرد، بهقلم میگیرد.»
نویسنده «کلیدر» در ادامه و در تفسیر «گر قلم سوختهای نیابد» عنوان کرد: «ادبیات، شعر، نمایشنامه، داستان و رمان ما از یک خانوادهاند. شاعر همیشه از منِ خودش آغاز میکند، اما نویسنده و دبیر از دیگری آغاز میکند، دیگری را به منِ خود میآورد و بیان میکند. این همان تفاوت بسیار مهمی است که میتواند برای اشخاصی که در نویسندگی اول به خود فکر میکنند، قابل توجه باشد؛ درصورتی که ما در نویسندگی اول دیگری را میبینیم، از دیگری میآموزیم، از دیگری رنج میبریم، از دیگری عشق، جهانبینی و توان نوشتن میگیریم.»
در ادامه، نویسندگان و ناشران ودیگر اهالی قلم حاضر در این نشست، پرسشهای خود را مطرح کردند.
دولتآبادی درباره استقبال از آثار او در بازار کتاب و تاثیرگذاری آنان بر مخاطب هم عنوان کرد: «همیشه اعتقاد داشتهام آنچه از دل من و در عین سوختگی برمیآید، منطقا باید بر دل دیگری بنشیند. ناچارم بگویم در طول زندگیام چهار بار ضمن کار تا لب مرگ رفته و برگشتهام؛ که ۳ بار آن را در «روزگار سپری شده» و یک بار آن را در «طریق بسمل شدن» تجربه کردم؛ بنابراین عجیب است اگر خواننده من این حس صادقانه را نگیرد یا نتواند بگیرد؛ که این هم به مخاطب مربوط است. یعنی من آنچه شرط بلاغ است را گفتهام، اینکه دیگری آن حس را بگیرد یا نه، خیلی به من مربوط نیست.»
نویسنده کتاب «طریق بسمل شدن» در پاسخ به یکی از حاضرین درباره معیشت نویسنده به بیان بخشی از تجربیات خود پرداخت و گفت: «سال ۶۵ یا ۶۶ بود که در دانشگاه کارهایی به من محول میشد که از عهده من خارج بود، بنابراین عذر خواستم، از کار بیرون آمدم، به عبارتی خودم را اخراج کردم و در خانه نشستم. دست بر قضا در همان ایام جلوی چاپ همه آثار من برای بار دوم یا سوم گرفته شد.»
او با بیان اینکه نمیداند آن روزها با وجود خانواده و بچههای کوچک چگونه زندگی را به سر برده است؟ تعریف کرد: «مسئولین آنقدر شریف بودند که فکر نکردند آدمی که به هر ترتیب کارش را از دست داده و از طریق آثارش زندگی و معیشت خود را تامین میکند، چه باید بکند؟ خاطرم هست یک ماشین لنسر داشتم و یک روز برادرزاده من به سراغ من آمد و از من خواست که آن را به او بسپارم تا روزها کار کند و غروب برای من پولی بیاورد؛ اما خوشبختانه کار به آنجا نکشید.»
او ادامه داد: «همین ایام یکی از دوستان من که اولین نامه را بعد از انتشار «کلیدر» برای من نوشته بود و بعد آشنا شدیم، به خانه ما آمد و به من گفت «الان حدود چهار سال است که از کار بیرون آمدهای و جلوی آثارت را گرفتند، پس چطور زندگی میکنی؟» پیشنهاد داد با یکی از دوستانش ماهی ۳۰۰ هزار تومان بهعنوان قرضالحسنه بدهند که قبول کردم و یک سالی هم این مبلغ قرض الحسنه بود تا دولت عوض شد و به آثار من اجازه انتشار دادند.»
دولتآبادی در ادامه صحبتهایش گفت: آن سوختگی که من از زبان خیام گفتم، فقط در مورد خود قلم نیست، بلکه جوانب آن هم هست. بنابراین اگر کسی در این کشور بخواهد کاری کند که عمرش را روی آن کار بگذارد و بخواهد واقعاً یکدل با جامعه وطن و مردم خودش بدون برتری طلبی زندگی کند، باید بتواند همه این رنجها را تحمل کند.»
نویسنده کتاب «کلیدر» با اشاره به حمایت شهرداریها از اهالی فرهنگ و هنر در کشورهای دیگر، گفت: «در جاهای دیگر دنیا شهرداریها برای خود نسبت به هنرمندان مسئولیتی تعریف کردهاند، اما در کشور ما چنین نیست. همین چند وقت پیش به شهرداری پیشنهاد دادم جایی در اختیارم بگذارند تا وقتی که زندهام، خانه بیهقی را در تهران پدید بیاورم، که جوابی نگرفتم و فقط به این طرف و آن طرف حواله کردند. آخر سر هم یکی گفت میتوانیم ۲۰ میلیون به شما بدهیم که گفتم اگر میخواستم خم بشوم و چنین پول بردارم، در این عالم پول زیاد بود. من یک نگاه دور دارم من میخواهم خانه بیهقی در تهران پدید بیاید و احیا شود. بنابراین در کشور ما شهرداریها ظاهراً کار دیگری دارند که الحمدلله پروندههایشان هم هست.»
دولتآبادی با اشاره به اینکه اینجا باید یک تنه خود را بالا بکشی و او هیچ باوری به حمایت دولتی و اجتماعی ندارد، اضافه کرد: «نویسنده در این کشور یعنی دشواری و عبور از دشواریها. اگر توان اینکار را دارید، ادامه دهید اگر توان آن را ندارید به امید اینکه کسی دست شما را بگیرد نباشید. یعنی یا خودتان باید دست به کمر همت بزنید یا اینکه به کسی امید نداشته باشید. یعنی این آقایانی که من در طول این پنجاه سال تجربه کردم، اصلاً مسئلهشان ادبیات و کتاب نبوده و نیست. بنابراین اگر کسی میخواهد در کشور ما نویسنده شود باید پیه این چیزها را به تن خود بمالد.»
۵۷۵۷
کد خبر 1532575منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: محمود دولت آبادی نویسنده ادبیات داستانی ادبیات فارسی دولت آبادی روز قلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۵۳۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایشهای طنز رادیو
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، اجرای نمایشهای طنز یکی از بخشهای مراسم آغازین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک بود.
آقای حمید پارسا، نویسنده و بازیگر رادیو با حضور در استودیوی شبکه خبر گفت: من و آقای عضد در اسفند ماه سال گذشته نمایش کوتاهی را به مناسبت سالگرد تاسیس رادیو جوان اجرا کردیم که با استقبال ویژه مخاطبان و مسئولانی که در آن مراسم حضور داشتند؛ مواجه شد که در افتتاحیه سومین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک از ما درخواست کردند که دوباره آن نمایش را اجرا کنیم، با توجه به مهمانهای آن مراسم مدل کار و شوخیها را تغییر دادیم و حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کار را تغییر دادیم که مجدد در آن مراسم با استقبال مدیران و مخاطبان روبرو شد.
وی ادامه داد: نوشتن بسیار سختتر از اجرا کردن است، چوت پایه اولیه کار با نویسنده است و اگر کار خوب از کار در نیاید، نویسنده را مقصرمی دانند و مثلا نمیگویند بازیگرها به درستی کار نکردند ویا کارگردان خوب کارگردانی نکرده و همه آن را به متن تعمیم میدهند، متن اگر خوب باشد کار خوب پیش میرود (نویسندگی عرق ریزان مغز است) و نویسنده همیشه نمیتواند بلافاصله بنویسد و به این شکل نیست که بتوان در لحظه نوشت و همین طور باید بگویم که نوشتن طنز هم به مراتب سختتر است، چون در طنز باید نویسنده کاری کند که مخاطبان بخندند.
پارسا افزود: بازیگری طنز هم سخت است، من سعی میکنم که تیپ نگیرم، چون من خودم را بازی میکنم و همین طور بازیگری طنز هم سختتر است از بازی جدی، چون در طنز باز شما باید بتوانید لبخند و خنده را بر لبان مخاطبان بیاورید، یک نکته دیگری که باید بگویم این است که من فقط متنی که خودم نوشته باشم اجرا میکنم، چون کار باید از جنس ما باشد و از شوخیهای خودمان فقط استفاده کنیم و همین طور بهتر است که بازیگر خودش نویسنده باشد یا شم نویسندگی داشته باشد.
وی ادامه داد: من و آقای امیر عضد خیلی سال است که با هم کار میکنیم و در برنامههای مختلف رادیویی با هم کار کردیم، تهیه کنندهها متوجه شدند که ما میتوانیم به عنوان یک زوج کارهای طنز انجام دهیم و الان چند سالی است که با هم کار میکنیم و یک تیم هستیم.
این نویسنده و بازیگر طنز رادیو در خصوص طنز و هجو گفت: هجو هم نیاز است، ولی متنی از حالت هجو در میآید که هدفی پشت آن باشد و یک تلنگری به جایی بزند، کلا طنز شکلی از شوخ طبعی است و یک مفهومی در درون خودش دارد و کار طنز نویس اصلاح نیست بلکه قصدش اصلاح است.
وی ادامه داد: من برای نوشتن بسیار مطالعه میکنم و علاوه بر کتاب روزنامه هم خیلی مطالعه میکنم و از دل آنها سوژه در میآورم و باید بگویم که روزنامه خیلی بیشتر از کتاب به کار ما کمک میکند.
پارسا در پایان گفت: دوران رادیو نگذشته و تازه شروع شده، رادیو همچنان رسانه گرم است و مردم اغلب صبحها که به سر کار میروند و بعد ازظهرها که از سر کار برمی گردند، اغلب به رادیو گوش میدهند و برنامههای رادیو همچنان طرفداران خودش را دارد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی