حافظِ به سعی «سایه» بر چشمهای محمود دولتآبادی
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۱۳۹۸۳
مردی که به روایت پوری سلطانی به انسان، انسانیت و عدالت اجتماعی عشق میورزید و حافظِ به سعی او، بر دیدۀ چشمهای محمود دولتآبادی بوده است، «سایه» است که «شعر هیچ یک از معاصران زنده نمیتواند با شعر او رقابت کند».
به گزارش ایسنا، در آبانماه ۱۳۹۲، صدوسیوهفتمین شب از شبهای مجلۀ بخارا به بزرگداشت ه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حافظِ به سعی «سایه»، بر دیدۀ چشمهای من بوده است
در این مراسم، پیام محمود دولتآبادی خطاب به «سایه» چنین بود: «آقای ابتهاج عزیز و ارجمند
بخت یار نبود تا در محضر جناب شما باشم، ببینمتان و سلام کنم؛ همچنین دوستانِ گرامیِ حاضر در آن جمع خاص را، و این عمیقاً به تأسّف دچارم میکند. پس ضمنِ درود قدرشناسانه به شما پیشانیتان را از همین دوسلدورف میبوسم و ارادت هنرجویی خود از شما را بیان میدارم و میگویم که من، محمود، نه فقط با غزلها و مهربانیهایتان همیشه با شما بودهام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی «سایه»، بر دیدۀ چشمهای من بوده است و هست.
«دیدنِ روی تو را دیدهی جانبین باید
وین کجا مرتبۀ چشم جهان بینِ من است.»»
خاطرهگویی سیمین بهبهانی از هوشنگ ابتهاج
سیمین بهبهانی نیز از خاطرات خود با «سایه» و نخستین شرکت او در انجمن ادبی و شعرخوانیاش که باعث حیرت همگان شد، سخن گفته بود و غزلی را که قبلاً سروده و به «سایه» تقدیم کرده بود، برای حاضران خواند:
دیگر نه جوانم که جوانی کنم، ای دوست،
یا قصه از آن « افتد و دانی» کنم، ای دوست.
هنگام سبکخیزی یِ آهوی جوان است،
پیرانه سر آن به که گرانی کنم، ای دوست.
غم بُرد چنان تاب و توانم که عجب نیست
نتوانم اگر آنچه توانی کنم، ای دوست.
در مرگ عزیزان جوان فرصت آن کو
تا کار به جز مرثیهخوانی کنم، ای دوست؟
دل مُرد و در او شعلهی رقصان غزل مرد،
حیف است تغزل که زبانی کنم، ای دوست.
در باغ نه آن گلبن سرسبز بهارم
تا بار دگر عطرفشانی کنم، ای دوست.
با برف زمستانیِ سنگین چه توان کرد
گر حوصلهی باد خزانی کنم، ای دوست؟
در سینه هوس بود و کنون غیر نفس نیست،
جز این به نمردن چه نشانی کنم، ای دوست؟
آن است که خود را چو غباری بزدایم
میباید اگر خانهتکانی کنم، ای دوست.
آغاز آشنایی پوری سلطانی با «سایه»
پوری سلطانی که سخنران دیگر این نکوداشت بود، از سالهای آشنایی و دوستی دیرینه با «سایه» چنین گفت: آشنایی من با «سایه» به سال ۱۳۳۱ باز میگردد. شب عروسی ایرج کسرایی، برادر سیاوش کسرایی شاعر بود. خانوادۀ سیاوش با خانوادۀ من دوستی قدیمی و نزدیکی داشتند. یادم نمیرود که سیاوش مرا نزد دو نفری برد که کنار هم نشسته بودند و به آنها معرفی کرد. گفت: بهترین دوستم را به بهترین دوستانم معرفی میکنم. آن دوستانش یکی «سایه» بود و دیگری مرتضی کیوان. آنها جا باز کردند و من نشستم. کیوان شروع کرد به حرف زدن و «سایه» هم لام تا کام چیزی نگفت.
از همان شب، گویی من یکی از افراد گروه آنها شدم و آنها هم متقابلاً اعضای خانوادۀ من. در این سالها حوادث بسیاری بر ما گذشت. خیلی از افراد گروه، از جمله محمدجعفر محجوب، سیاوش کسرایی، ناصر مجد، نادر نادپور، فریدون مشیری، احمد شاملو و شاهرخ مسکوب یک به یک از میان ما رفتند. اکنون من بازماندهام و سایه، با دردی مشترک.
سایه در ابتدای شعر «کیوان ستاره شد» گروه را به اختصار وصف میکند:
ما از نژاد آتش بودیم
همزاد آفتابِ بلند، اما
با سرنوشتِ تیره خاکستر
همه این شعر را میشناسند. اول بار به مناسبت ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ سروده شد و در سال ۱۳۶۰ در کتاب «یادگار خون سرو» منتشر شد.
در آن سالهای سیاه زندگی من، این هوشنگ ابتهاج بود که سایهوار همه جا با من بود و آمادۀ کمک به من و خانواده بیپناه کیوان.
«سایه» به انسان، انسانیت و عدالت اجتماعی عشق میورزید و همچنان بر سر این عهد خود ایستاده است و این را در بسیاری از شعرهای او و بیشتر در رفتار و کردارش در سالهای زندگیاش، شعرهای او و بیشتر در رفتار و کردارش در سالهای زندگیاش میتوان دید.
در «سماع سوختن» میگوید:
عشق شادی است، عشق آزادی است
عشق آغاز آمیزادی است
شعر بلندی است… میسراید و میسراید و سرانجام خود را به درختی تشبیه میکند و میگوید:
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامن تهی و پا در بند
سر کشیدم به آسمان بلند
مرغ شبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگانِ بیبرگشت
گر نه گل دادم و بَر آوردم
بر سری چند سیاه گستردم
دست هیزمشکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کُندۀ پیر آتشاندیشم
آرزومند آتش خویشم
ابتهاج بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد
در این مراسم همچنین نوشتۀ محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ شعر «سایه» که هر دو در سالن مراسم، کنار هم حضور داشتند، توسط علی دهباشی چنین خوانده شد: در طول چهلواندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانۀ ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او میتوان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمنتراشانۀ خودم استفاده میکنم و میگویم: متجاوز از نیم قرن است که نسلهای پیدرپی عاشقان شعر فارسی حافظههایشان را از شعر «سایه» سرشار کردهاند. و امروز اگر آماری از حافظههای فرهیختۀ شعردوست در سراسر قلمروِ زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچ یک از معاصران زنده نمیتواند با شعر «سایه» رقابت کند. بسیاری از مصرعهای شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاهگاه در زندگی بدان تمثل میشود. از همان حدود شصت سال پیش که در نوجوانی سرود:
روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگرانی من و توست
تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه میکند:
یک دم نگاه کن که چه بر باد میدهیم
چندین هزار امید بنیآدم است این
بسیاری از این سخنان او حکم امثال سایره به خود گرفتهاند. دیر زیاد آن برزگوار خداوند…»
اما سرانجام امیرهوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) بامداد نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ پس از ۹۶ سال زندگی، جهان فانی را بدرود گفت.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: هوشنگ ابتهاج سايه پوری سلطانی محمود دولت آبادي سيمين بهبهاني محمدرضا شفيعي كدكني محمود دولت آبادی پوری سلطانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۱۳۹۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمود عباس: در صورت حمله اسرائیل به رفح، بزرگترین فاجعه تاریخ رقم میخورد
آفتابنیوز :
به گزارش پایگاه خبری «عمون» اردن، «محمود عباس» امروز (یکشنبه) طی سخنانی در نشست ویژه مجمع جهانی اقتصاد در ریاض درباره هر گونه حمله رژیم صهیونیستی به شهر رفح هشدار داد.
وی با تاکید بر اینکه اگر اسرائیل به رفح حمله کند، بزرگترین فاجعه در تاریخ ملت فلسطین اتفاق میافتد، از آمریکا خواست تا مانع یورش رژیم صهیونیستی به رفح شود.
رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین درباره اوضاع کرانه باختری نیز ابراز نگرانی کرد و گفت: بیم آن میرود که اسرائیل به کوچاندن فلسطینیان کرانه باختری به سمت اردن روی آورد، اما ما تحت هیچ شرایطی کوچاندن اجباری فلسطینیان از وطنشان را نمیپذیریم.
وی افزود که اردن و مصر قاطعانه با کوچاندن فلسطینیان به این کشورها مخالفت کردهاند.
محمود عباس ضمن درخواست از جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل متحد، تأکید کرد: ما برای دستیابی به حل و فصل سیاسی و تجمیع غزه و کرانه باختری در یک کشور مستقل فلسطین تلاش میکنیم.
از سوی دیگر منابع رسانهای امروز (یکشنبه) از موافقت «هرتزی هالوی» رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی با حمله زمینی به رفح در جنوب نوار غزه خبر دادند.
پس از گذشت ۲۰۵ روز از تجاوز بدون نتیجه و دستاورد رژیم صهیونیستی به نوار غزه، این رژیم روزبهروز بیشتر در بحرانهای داخلی و خارجی خود فرو میرود.
رژیم اسرائیل طی این مدت دستاوردی غیر از قتلعام، ویرانی، جنایتهای جنگی، نقض قوانین بینالمللی، بمباران نهادهای امدادرسان و قحطی و گرسنگی در این منطقه نداشته است.
رژیم صهیونیستی این جنگ را بدون در نظر گرفتن هر دستاوردی در آینده، باخته و حتی پس از ۲۰۵ روز نتوانسته گروههای مقاومت در یک منطقه کوچک را که سالها در محاصره است، به تسلیم وادارد و حتی همراهی افکار عمومی جهانی را به خاطر ارتکاب جنایتهای آشکار در غزه، از دست داده است.
منبع: خبرگزاری ایرنا